Perdic | There are many difference between Persian and English . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (84 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	There are many difference between Persian and English . U	بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	trailer tongue [American English] [coupling] [British English] U	پیوند به داخل [در تریلر]
	up one's street [British English] , down one's alley [American English] U	مناسب ذوق وسلیقه [مهارت درچیزی ]
	Queen's English [King's English] <idiom> U	[انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
	to push your luck [British English] to press your luck [American English] U	زیاده روی کردن [شورکاری را در آوردن] [اصطلاح مجازی]
	Persian U	فارسی
	Persian U	ایرانی
	he is a persian U	او ایرانی است
	Persian knot U	گره نامتقارن
	Persian cat U	گربه ایرانی
	Persian rug U	[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
	Persian carpet U	قالی ایرانی
	he is a scholar in persian U	در زبان فارسی فاضل
	Persian cat U	گربهایرانیگربهایکهموهایبلندوصورتگرددارد
	to study persian U	زبان فارسی تحصیل کردن
	In Persian script . U	بخط فارسی
	persian wheel U	دولاب
	persian wheel U	چرخاب
	persian lamb U	پشم قره کل
	persian lamb U	گوسفند قره کل
	persian blinds U	پنجره کرکرهای
	i teach him persian U	من به او فارسی درس میدهم
	he is a scholar in persian U	است
	Persian knot U	گره فارسی
	the persian language U	زبان فارسی
	Persian Gulf U	خلیج فارس
	The snow doesn't stay on the ground. [The snow doesn't stick.] [American English] , [The snow doesn't settle.] [British English] U	برف روی زمین نمی ماند.
	Persian [Iranian ] calendar U	گاه شماری ایرانی [تقویم فارسی]
	persian herioic verse U	بحر متقارب
	Indo-persian rug U	قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
	This is its Persian rendering ( translation) . U	این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
	persian herioic verse U	بحر تقارب
	My mother togue is Persian. U	زبان مادری من فارسی است
	eeglish persian dictionary U	فرهنگ انگلیسی به فارسی
	Persian cumin [Carum carvi] U	زیره ایرانی [گیاه شناسی]
	This is the oldest Persian script in existence. U	این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
	Persian cumin [Carum carvi] U	زیره [گیاه شناسی] [غذا و آشپزخانه]
	The persian gulf is between Iran and saude Arabia . U	خلیج فارس میان ایران وعربستان سعودی قرار گرفته
	difference U	اختلاف
	difference U	تفاضل
	difference U	تفاوت
	I cant see much difference in them. U	فرق زیادی بین آنها نمی بینم
	difference U	تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
	difference U	فرق
	difference U	اختلاف دو چیز
	phase difference U	اختلاف فاز جریان الکتریسیته
	phase difference U	اختلاف فاز
	goal difference U	تفاضلگلدرفوتبال
	to split the difference U	میانه را گرفتن مصالحه کردن
	to split the difference U	تفاوت میان دو چیز را دو نیم کردن
	symmetric difference U	تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
	significant difference U	تفاوت معنادار
	sensed difference U	تفاوت محسوس
	potential difference U	ولتاژ نقوذ یادفیوژن
	potential difference U	اختلاف پتانسیل
	phase difference U	اختلاف مراحل عملیات
	This is only a slight difference. U	این فقط یک اختلاف جزیی است
	difference tone U	صورت افتراقی
	difference of potential U	اختلاف پتانسیل
	That's hardly going to make a difference now, is it ! <idiom> U	این الان که دیگه فرقی نمی کنه [تفاوتی نداره] ! [اصطلاح روزمره]
	difference in easting U	اختلاف طول جغرافیایی
	difference in northing U	اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
	difference of opinions U	اختلاف نظر
	difference chart U	جدول تعیین سمت و برد نسبی
	difference equation U	معادله تفاضلی
	difference equation U	رابطه بازگشتی [ریاضی]
	difference in easting U	اختلاف طول
	finite difference U	تفاضل متناهی
	make a difference <idiom> U	شرایط را عوض کردن
	logical difference U	تفاضل منطقی
	split the difference <idiom> U	واریز اختلاف پول
	just noticeable difference U	جی ان دی
	distinction without a difference U	ترجیح بلا مرجحdistillate
	just noticeable difference U	کمترین تفاوت محسوس
	it makes a t. difference U	تفاوت خیلی زیادی نمیکند
	it makees no difference U	فرقی نمیکند
	it makees no difference U	تفاوتی نمیکند
	difference excess U	مابه التفاوت
	difference chart U	جدول تعیین بر دو سمت توپ
	A fundamental (slight) difference. U	اختلاف اساسی ( جزئی )
	Difference of opinion (in taste). U	اختلا ف عقیده ( سلیقه )
	electric potential difference U	اختلاف پتانسیل الکتریکی
	rank difference correlation U	همبستگی تفاوت رتبه ها
	It doesnt make any difference to me . U	برای من فرقی نمی کند (ندارد)
	magnetic potential difference U	اختلاف پتانسیل مغناطیسی
	equally appearing difference U	تفاوتهای یکسان نما
	the difference between the consecutive terms U	اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
	color difference signal U	پیام اختلاف رنگ
	contact potential difference U	اختلاف پتانسیل مجاورتی
	standard error of difference U	خطای معیار تفاوت
	set-theoretic difference U	تفاضل [مجموعه] [ریاضی]
	margin of difference of weight in coins U	حد ترخیص allowance
	margin of difference of weight in coins U	حد ترخص
	old english U	زبان انگلیسی قدیم
	English U	مربوط به مردم وزبان انگلیسی
	after the english f.	به سبک انگلیسی ها
	the english U	انگلیس ها
	English U	گردش فرفرهای گوی بیلیارد
	English U	انگلیسی
	the english U	انگلیسان
	English U	بانگلیسی دراوردن
	English cottage U	خانه ویلایی
	english mercury U	اسفناج صحرایی
	english opening U	گشایش انگلیسی
	English bond U	آجر چینی انگلیسی
	english self taught U	خوداموز انگلیسی
	english garden U	پارک انگلیسی [قرن هجدهم]
	English style U	[نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
	english setter U	نوعی سگ انگلیسی که دارای پشم بلند ونرم سفیدرنگ یارنگین میباشد
	English altar U	محراب انگلیسی
	english horn U	نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
	american english U	زبان انگلیسی که در امریکابان تکملم میشود
	how can I learn English U	چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
	body english U	چرخش بی اختیار
	british english U	زبان انگلیسی رایج درانگلستان
	Pidgin English <idiom> U	انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
	broken english U	انگلیسی دست و پا شکسته
	english billiards U	بیلیارد انگلیسی
	english billiards U	با 3 گوی و6 کیسه بین 2 یا 4 بازیگر
	english shepherd U	سگ گلهء انگلیسی که دارای اندازهء متوسط وبرنگ سیاه براق ودارای خالهای قهوهای یاخرمایی است
	english sonnet U	غزل انگلیسی که شامل دوازده سطراست
	king's english U	انگلیسی اصیل
	middle english U	انگلیسی تا 0051میلادی
	In my broken English . U	با انگلیسی دست وپا شکسته ام
	natural english U	گردش فرفرهای گوی بیلیارددر همان سمت اصلی پس ازبرخورد با گوی دیگر
	English breakfast U	یکجورصبحانهمتشکلازتخممرغ-گشتنمکزدهوتخممرغ
	English stick U	عصایانگلیسی
	English loaf U	نانانگلیسی
	structured english U	انگلیسی ساخت یافته
	He is good at English. U	انگلیسی اش خوب است
	pidgin english U	انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
	king's english U	اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
	in plain english U	پوست کنده
	in plain english U	به انگلیسی ساده
	english system U	سیستم اینچی
	english thread U	پیچ و مهره انگلیسی
	morrow [Old English] U	فردا [ آینده]
	english woman U	زن انگلیسی
	to tutor somebody in English U	به کسی درس خصوصی در زبان انگلیسی دادن
	english speaking U	انگلیسی زبان
	english words U	واژه ها یا لغات انگلیسی
	his english is weak U	مایه انگلیسی اوکم است
	english system U	سیستم انگلیسی
	to take the fall [American English] U	مسئولیت چیزی [کاری یا خطایی] را پذیرفتن
	intern [American English] U	انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
	to labour [British English] U	در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
	to labor [American English] U	در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
	to boondoggle [American English] U	پول و وقت تلف کردن [برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
	shakedown [of something] [American English] U	تغییر پایه سیستم کاری [چیزی]
	boondoggle [American English] U	وقت بیهوده گذرانی
	pursuer [Scottish English] U	شاکی [قانون]
	pursuer [Scottish English] U	خواهان [قانون]
	peter [American English] U	آلت تناسلی بچه
	peter [American English] U	دودول
	peter [American English] U	دول
	verbiage [American English] U	بیان
	verbiage [American English] U	کلمه بندی
	verbiage [American English] U	جمله بندی
	pursuer [Scottish English] U	مدعی [قانون]
	to plow [one's way] through something [American English] U	با سختی در کاری جلو رفتن
	I benefited greatly from the english course. U	از کلاس انگلیسی استفاده فراوانی بردم .
	Well, duh! [American English] U	نه ! جدی می گی؟ [این که کاملا مشخص است]
	plowman [American English] U	شخم زن [کشاورز ] [روستا ]
	Colors [American English] U	رنگها
	to get ahold of somebody [something] [American English] <idiom> U	کسی [چیزی ] را گرفتن [دستش به کسی یا چیزی رسیدن] [اصطلاح روزمره]
	turnover [British English] U	فروش [اقتصاد]
	operative [American English] U	جاسوس
	groundhopper [British English] U	طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
	english hand balance U	بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
	english speaking people U	مردم یا ملل انگلیسی زبان
	english toy spaniel U	نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
	The English - speaking world. U	دنیای انگلیسی زبان
	He speaks English fluently. U	انگلیسی راروان صحبت می کند
	The English speaking-countries. U	کشورهای انگلیسی زبان
	to call [up] somebody [American English] U	به کسی زنگ زدن
	In simple (plain) English. U	به انگلیسی ساده
	English is not a hard language . U	انگلیسی زبان سختی نیست
	to enroll [American English] U	خود را اسم نویسی کردن [ثبت نام کردن ]
	on the installment plan [American English] U	به اقساط
	to pay on account [American English] U	یک قسط را پرداختن
	to mail a letter [American English] U	نامه ای را با پست فرستادن
	to post a letter [British English] U	نامه ای را با پست فرستادن
	payment by installments [American English] U	قسط
	payment on account [American English] U	قسط
	bourse [in a non-English-speaking country] U	بورس سهام
	toffie apple [British English] U	سیب با ژلاتین پوشیده شده
	football fan [British English] U	طرفدار فوتبال
	football fan [American English] U	طرفدار فوتبال آمریکایی
	Football pool [British English] U	قماربازی روی نتیجه بازی تیمهای فوتبال
	peckish [British English] [colloquial] <adj.> U	اندکی گرسنه
	to buy something on the never-never [British English] [humorous] <idiom> U	چیزی را قسطی خریدن [اصطلاح روزمره]
	high beam [American English] U	نور بالا [در خودرو]
	I am too shy (timid) to speak English . U	خجالت می کشم انگلیسی حرف بزنم
	I'll give you a ring. [British English] U	من به تو زنگ می زنم.
	apple fritters [British English] U	قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
	Department of labor [American English] U	اداره کار
	apple beignets [American English] U	قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی]
	to give somebody a buzz [American English] U	به کسی زنگ زدن [اصطلاح روزمره]
	draft order [American English] U	دستور به خدمت [سربازی]
	first year resident [American English] U	انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
	Main Street [American English] U	کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه